دانلود کتاب قهوه سرد آقای نویسنده mp3

کتاب صوتی
قسمتی از کتاب صوتی قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معین: من چند سال پیش دیوانهوار عاشق شدم،وقتی که فقط ده سال داشتم؛عاشق یه دختر لاغر و قدبلند شدم که عینک تهاستکانی میزد و پانزده سال از خودم بزرگتر بود!اون هرروز به خونه پیرزن همسایه میاومد تا پیانو یاد بگیره.از قضا زنگ خونه پیرزن خراب بود و معشوقهی دوران کودکی من،زنگ خونه ما رو میزد،منم هرروز با یه دست لباس اتو کشیده میرفتم پایین و در رو واسش باز میکردم،اونم میگفت:«ممنون عزیزم!»لعنتی چقدر تو دل برو میگفت عزیزم! پیرزنِ همسایه چند ماهی بود که داشت آهنگ«دریاچه قو»چایکوفسکی را بهش یاد میداد و خوشبختانه به اندازهی کافی بیاستعداد بود که نتونه آهنگ رو بزنه،به هر حال تمرین رو بیاستعدادی چربید و داشت کم کم یاد میگرفت.اما پشت دیوار،حال و روز من،چندان تعریفی نداشت، چون میدونستم پیرزنِ همسایه فقط بلده همین آهنگ «دریاچه قو» رو یاد بده و دیگه خبری از عزیزم گفتنها و صدای زنگ نیست!واسه همین همهی |