کتاب الکترونیک ده نمک (از مرگ بدتر چیست؟)
کتاب الکترونیک ده نمک (از مرگ بدتر چیست؟)
بگذارید یک داستان برای شما تعریف کنم. داستان به حدود ۴۵ سال پیش برمیگردد. من دانشجو بودم. یک عده دانشجو، با دو مینیبوس، برای تورِ شمال و رفتن به فیروزکوه، تجهیز شدیم. مینیبوسها از بالای ورامین رد شدند. یکی از دانشجوها گفت اینجا دِهی است به نام دِه نمک. برویم این دِه را ببینیم. راهنمایمان موافقت کرد. وارد دهِ نمک شدیم. یک دِه ارواح. خانههای گِلی. نه درختی و نه پرندهای و نه سگ و گربهای. خشک و برهوت. یک مادر و دختر، توجه مرا جلب کردند که داشتند در هاون نمک میکوبیدند. پرسیدم اینها دارند چه کار میکنند؟ گفتند اینها نمکِ سنگ را میکوبند و بعد میفروشند. گفتم «نمک که قیمتی در ایران ندارد. چقدر سنگِ نمک را باید خرد کنند تا اموراتشان بگذرد؟» یک فقرِ سنگین وجود داشت. قلبم به درد آمد. هنوز هم که دارم برای شما تعریف میکنم، آن ناتوانی و فقر را با تمام وجودم دارم حس میکنم. آن صدای باد را میشنوم. خیلی ناراحت شدم و تحت تأثیر قرار گرفتم. مینیبوسها راه افتادند و راهیِ فیروزکوه شدیم. در راه، مغزِ من درگیرِ این مادر و دختر بود. به جاده شمال که رسیدیم، به خودم گفتم چرا اینها آنجا را ترک نمیکنند که به اینجا بیایند که این همه سبزه و آب و پرنده هست؟! اگر هم قرار است بمیرند، لااقل تشنه نمیرند. و این سوال، مثل یک نبض در سرم میزد. و این سوال را از شما میپرسم. چرا اینها ده نمک را ترک نمیکنند؟ میترسند؟ عادت کردهاند؟ جای دیگری را نمیشناسند؟ هدفی ندارند؟ قانع هستند به آنچه که هستند؟ دلبستگی دارند؟ نمیخواهند تغییر کنند؟ اطلاعات ندارند؟ بله همۀ اینها درست. دوستانِ عزیز، متأسفم که به اطلاعتان برسانم همهی ما به نوعی در ده نمک زندگی میکنیم. به هر دلیلی در ده نمک زندگی میکنیم. و وقتی مردمِ یک شهر یا کشور در ده نمک زندگی کنند، شهر یا کشورشان در ده نمک است. ما در ده نمک هستیم، با توجه به امکاناتی که برایمان باز است. در این کتاب الکترونیک تمام تلاشم این است که با کمک شما، ده نمکتان را بشناسید و هر جور شده سریعا دهتان را ترک کنید. وقتی ندارید. از شما میپرسم: میخواهید در دهِ نمک زندگی کنید؟ اگر نمیخواهید، لطفا بلند شوید. دستان را رویِ قلبتان بگذارید تا با خداوند عهدی ببندیم: «خداوندا، به من کمک کن تا بدانم دنیا آنی نیست که من شناختهام. خداوندا، به من کمک کن تا دِهاتِ نمکِ خود را پیدا کنم. و به من کمک کن تا آنها را سریعا ترک کنم. من میتوانم!» |