فروشگاه اینترنتی برترین فایل|انجمن تخصصی فایل نایاب

برترین های اینترنت را از اینجا دانلود کنید.توجه:تمام فایل های سایت بازاریابی میباشد.باتشکر

فروشگاه اینترنتی برترین فایل|انجمن تخصصی فایل نایاب

برترین های اینترنت را از اینجا دانلود کنید.توجه:تمام فایل های سایت بازاریابی میباشد.باتشکر

تمام فایل های که در سایت قرار داده می شود به صورت بازاریابی می باشد و ما هیچ مسئولیتی نسبت به محتوای آن قبول نمی کنیم.
لطفا اگر فایلی بدون اجازه شما توسط افرادی منتشر شده اطلاع دهید تا بلافاصله فایل حذف شود.
شماره تلگرامی:09155632197
با تشکر
طبقه بندی موضوعی
يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۰۷ ب.ظ

کتاب الکترونیک ده نمک (از مرگ بدتر چیست؟)


کتاب الکترونیک ده نمک (از مرگ بدتر چیست؟)

کتاب الکترونیک ده نمک (از مرگ بدتر چیست؟)

 

 

بگذارید یک داستان برای شما تعریف کنم. داستان به حدود ۴۵ سال پیش برمی‌گردد. من دانشجو بودم. یک عده دانشجو، با دو مینی‌بوس، برای تورِ شمال و رفتن به فیروزکوه، تجهیز شدیم. مینی‌بوس‌ها از بالای ورامین رد شدند. یکی از دانشجوها گفت اینجا دِهی است به نام دِه نمک. برویم این دِه را ببینیم. راهنمایمان موافقت کرد.

وارد دهِ نمک شدیم. یک دِه ارواح. خانه‌های گِلی. نه درختی و نه پرندهای و نه سگ و گربه‌ای. خشک و برهوت. یک مادر و دختر، توجه مرا جلب کردند که داشتند در هاون نمک می‌کوبیدند. پرسیدم اینها دارند چه کار میکنند؟ گفتند اینها نمکِ سنگ را میکوبند و بعد می‌فروشند.

گفتم «نمک که قیمتی در ایران ندارد. چقدر سنگِ نمک را باید خرد کنند تا اموراتشان بگذرد؟»

یک فقرِ سنگین وجود داشت. قلبم به درد آمد. هنوز هم که دارم برای شما تعریف می‌کنم، آن ناتوانی و فقر را با تمام وجودم دارم حس می‌کنم. آن صدای باد را می‌شنوم. خیلی ناراحت شدم و تحت تأثیر قرار گرفتم. مینی‌بوس‌ها راه افتادند و راهیِ فیروزکوه شدیم. در راه، مغزِ من درگیرِ این مادر و دختر بود. به جاده شمال که رسیدیم، به خودم گفتم چرا اینها آنجا را ترک نمی‌کنند که به اینجا بیایند که این همه سبزه و آب و پرنده هست؟! اگر هم قرار است بمیرند، لااقل تشنه نمیرند. و این سوال، مثل یک نبض در سرم میزد. و این سوال را از شما می‌پرسم. چرا اینها ده نمک را ترک نمی‌کنند؟ می‌ترسند؟ عادت کرده‌اند؟ جای دیگری را نمی‌شناسند؟ هدفی ندارند؟ قانع هستند به آنچه که هستند؟ دلبستگی دارند؟ نمی‌خواهند تغییر کنند؟ اطلاعات ندارند؟ بله همۀ اینها درست.

دوستانِ عزیز، متأسفم که به اطلاعتان برسانم همهی ما به نوعی در ده نمک زندگی میکنیم. به هر دلیلی در ده نمک زندگی میکنیم. و وقتی مردمِ یک شهر یا کشور در ده نمک زندگی کنند، شهر یا کشورشان در ده نمک است. ما در ده نمک هستیم، با توجه به امکاناتی که برایمان باز است. در این کتاب الکترونیک تمام تلاشم این است که با کمک شما، ده نمکتان را بشناسید و هر جور شده سریعا دهتان را ترک کنید. وقتی ندارید. از شما میپرسم: میخواهید در دهِ نمک زندگی کنید؟ اگر نمیخواهید، لطفا بلند شوید. دستان را رویِ قلبتان بگذارید تا با خداوند عهدی ببندیم: «خداوندا، به من کمک کن تا بدانم دنیا آنی نیست که من شناخته‌ام. خداوندا، به من کمک کن تا دِهاتِ نمکِ خود را پیدا کنم. و به من کمک کن تا آنها را سریعا ترک کنم. من می‌توانم!»

از کجا بفهمیم در ده نمک هستیم؟ در ایامی که آیین و مناسک مذهبی برگزار می‌شود، اگر از خیابان‌ها رد شوید می‌بینید که نوشته‌اند: «هیئتِ عزادارانِ فلان، مقیمِ تهران»، یا «انجمن کرمانی‌ها، آذری‌ها، جنوبی‌ها و ... در تهران». در ونکوور هم که برویم، می‌بینیم که ملل مختلف، جمعِ خودشان را تشکیل دادهاند. چرا ما اینقدر دورِ هم جمع می‌شویم؟ از چه می‌ترسیم؟ از ناشناخته‌ها، از تنهایی، از این که نتوانیم ارتباط برقرار کنیم. از این که طرد شویم، امنیت و ..... همه اینها اولش یک ترس است. و همه‌اش هم ذهنی است. ما می‌ترسیم ما را نپذیرند یا به ما میدان ندهند و طرد شویم. و برای همین است که دور هم جمع می‌شویم. می‌رویم به یک شهر دیگر و محیط ایزوله برای خودمان می‌سازیم. به جای آن که قاطی شویم و بهشان چیزی یاد دهیم و ازشان چیزی یاد بگیریم، خودمان را جدا می‌کنیم. اینها دهاتِ نمک است. دهات نمکی که تحت عنوان وطن‌پرستی و آیین‌پرستی با خودمان می‌بریم. به جای آن که یادبگیریم، آنی را که داریم، می‌خواهیم تکرار کنیم. اولِ همه‌شان، ترس است. و امروز روزی است که ما باید اینها را بشناسیم و در پایان، همه را از بین ببریم.

نشانه‌های زندگی کردن در ده نمک چیست؟ هر روز صبح همان کاری را می‌کنیم که دیروز می‌کردیم. هر شب آن نتیجه‌ای را برداشت می‌کنیم که دیشب برداشت کردیم. آیا زندگی، تکرارِ تکرار است؟ نه نیست. من در ده نمکم گیر کرده‌ام و مثل «اسب عصاری» دارم دور خودم می‌چرخم. زندگی تکرار نیست. من یک چیزی را به عنوان زندگی تکرار می‌کنم. زندگی خیلی بزرگ و وسیع است. زندگی را و توانایی‌هایمان را یاد بگیریم. بشناسیم که ما، که هستیم. یاد بگیریم که دنیا آنی نیست که من فکر می‌کنم.

بگذارید داستانی برایتان بگویم...

 

مبلغ قابل پرداخت:7.000تومان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی